عشق ساده


Avareh Marg Copyright © 1390 - 1394 All right reserved

 

روزی زن وشوهری سوار بر موتور سیکلت در شهر در حال عبور بودند.انها به شدت عاشق هم بودند...

 

زن:کمی یواش تر برو..

 

مرد:اینجوری بیشتر حال میده

 

زن:من میترسم

 

مرد:یه شرط داره

 

زن:چه شرطی ؟

 

مرد:بگی دوستم داری

 

زن:خوب دوستت دارم/حالا میشه یواش تر بری

 

مرد:نه یه شر ط دیگه هم داره.اگه منو محکم بگیری وکلاه کاسکت منو بذاری سرت.چون باهاش نمیتونم راحت برونم

 

زن:باشه قبوله

 

....

 

فردای ان روز در روزنامه ها این طور نوشتند

برخورد یک موتور سیکلت با یک ساختمان حادثه افرین شد.در این حادثه تنها یک نفر زنده ماند...

مرد از خالی شدن ترمز موتور اگاهی داشت وبدون اطلاع به همسرش با یک ترفند کلاه را بر سر او گذاشت وبرای اخرین بار کلمه دوستت دارم را از زبان او شنید ..






http://up.ghalebgraph.ir/up/galebgraph/authors/hamidreza/Bahman94/3/10.png


18 / 10 / 1390 10:59 قبل از ظهر |- اواره مرگ -|

C†?êmê§